وای به دلم ....

ساخت وبلاگ
سلام ماهه قشنگم
سلام عروس آرزوهام
سلام آرزوی محالم
یه روز دیگه هم گذشت .
دیگه نباید بگم یه روز دیگه ، آخه یه هفته گذشت .
یه هفته گذشت و خبری از مهسام نشد ...
از اون روز به بعد هر بار با اضطراب و استرس میومدم اینجا و چک میکردم که شاید پیام داده باشی . هر بار تا صفحه باز بشه چشمم ب6 اون گوشه بود و نمیدونستم که پیام دارم یا نه . ذوق داشتم و میگفتم شاید پیام داده باشی .
ولی الان دیگه واسم عادی شده و بدون استرس صفحه رو باز میکنم ، چون میدونم که پیامی ندارم ...
چون عادت کردم که هیچ علامتی گوشه ی صفحه نبینم ...
هر دفعه خودمو گول میزنم میگم حتما نمیتونه و شرایطش بده که نمیتونه حتی یه دونه پیام بده . ولی بعدش به خودم میگم حتی زندانیا هم روزی ده دقیقه هوا خوری دارن ...
به خودم میگم ینی اندازه ی حموم رفتن تنهاش نمیزاره ؟ ینی سر کار نمیره ؟ ینی همش خونه هست و داره چک میکنه تو رو ؟
یا اصلا خودت حموم نمیری ؟ موقع آشپزی یه لحظه تنها نمیشی که چند ثانیه فرصت داشته باشی تا دو کلمه پیام بنویسی ؟؟؟
هر جور فکر میکنم میبینم جور در نمیاد .
بالاخره هر آدمی چند ثانیه وقت آزاد واسه تنها بودن داره ...
پس اگه پیامی نمیاد گوشه ی این صفحه ی لعنتی، دلیلش نخواستنه خودته ....
پس باید بگم وای به حال دلم ...
وای به حال دلی که طرفش نمیخوادش ...
پس چرا باز خاکستر دلمو آتیش زدی و باز تازه کردی زخممو مهسا .....
به خدا نمیدونم چی بگم بهت .... خونه ی عشقه من و مهسا...
ما را در سایت خونه ی عشقه من و مهسا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3khooneye-eshghemoon3 بازدید : 225 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 15:26