یه روز دیگه ...

ساخت وبلاگ
یه روز دیگه هم مثل بقیه روزا گذشت و خبری ازت نشد ...
میدونی این روزا چجور خودمو گول میزنم ؟
میگم حتما واسه اربعین رفته کربلا که جوابمو نمیده و نمیاد ...
وگرنه مهسا میدونست که حرف و قول و وعده ی بیخودی نباید به محمدش بده ...
چون اگه هنوز یادش باشه، هیچی اینقد اذیتم نمیکرد که وعده ی چیزی رو بهم بدی ولی عمل نکنی ...
به خودم میگم حتما نیستش که به قولش عمل نکرد و نیومد پیشم ...
آخه بهم گفته بود میخوام برگردم و پیشت باشم ، ولی نیومد ...
پس حتما واسه ازبعین رفته زیارت که به حرفش عمل نکرده ...
وگرنه مهسای من هیچوقت بیخودی بهم نمیگه که میخوام باشم و نیاد . مگه نه ؟؟؟
آخ که حالم خیلی خرابه مهسا ...... خونه ی عشقه من و مهسا...
ما را در سایت خونه ی عشقه من و مهسا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3khooneye-eshghemoon3 بازدید : 239 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 15:26