ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آیندهعمر آیینه بهشت اما آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاهاکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
خونه ی عشقه من و مهسا...
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد .....
برچسب : سفر, نویسنده : 3khooneye-eshghemoon3 بازدید : 186