خونه ی عشقه من و مهسا

متن مرتبط با «برد و باخت» در سایت خونه ی عشقه من و مهسا نوشته شده است

درست دیدم واقعا ؟؟؟؟

  • مهسای قشنگم،  ماهه قشنگم ،  رویای شیرینم ،  این مدت وقتای دلتنگیم اینجا میومدم تا بتونم خاطراتتو ببینم . ولی راستش وقتی میدیدم که حتی به خونمون سر نمیزنی، نمیتونستم خودمو راضی کنم که چیزی واست بنویسم .  به خودم میگفتم واسه کی بنویسم ؟ واسه کسی که حتی یه سر نمیزنه به خونش ؟ چی بنویسم وقتی خونده نمیشه ؟  ولی وقتی امشب پیاماتو دیدم نمیتونستم باور کنم .  صد بار اسمتو خوندم تا مطمئن بشم خودتی .  ولی انگار واقعا خودت بودی ...  واسه همین باز اینجا نوشتم واست تا شاید بخونی و بتونم بازم بهت بگم دوستت دارم تا شاید یه کم آروم بشم ...  اومدم خونمون تا بهت از دلتنگیام بگم .  بگم که باورم نمیشد ماهم اینجوری فراموشم کنه ...  بگم که باورم نمیشد مهسای من مثل بقیه باشه و فراموش کردن رو بلد باشه .  بگم که نمیت, ...ادامه مطلب

  • نگو ...

  • حامد بِهداد : یعنی میخوای بگی هیچ نامَحرمی بهِت دست نَزده ؟! رعنا آزادی ور : من فکر میکردم ، گذشته ی من به خودم مربوطه .. حامد بِهداد : ببین ،هیچوقت یه چیزایی و به مَن نگو .. جَنبه شو ندارم .. شاید خودم بگم بگو وَلی نگو ؛ بِهم میریزم .. شاید تیریپِ بی غیرتی بردارم ، بگم بگو ، ولی نگو .. مَن خودمو میشناسم ، بِهم میریزم .. , ...ادامه مطلب

  • ماهه آسمونم

  • خیلی وقته که با دل گرفته و خراب اینجا میومدم و یه جورایی سر زدن به خونه ی عشقمون واسم عذاب بود . چون تنهایی رفتن تو خونه ای که واسه ی عشق بازی با هم نفست ساختی، خیلی سخت و عذاب آوره .  ولی این بار از خوشحالی روی پای خودم بند نیستم، چون نیومدم اینجا که دلتنگی رو حس کنم .  این بار با صاحب خونه اومدم .  این بار خیلی فرق داره .  بعد از خیلی وقت بازم چراغ خونه ی عشقم روشن شده و ماهم برگشته و خونه ی دلمو گرم کرده .  این بار نیومدم که گله کنم از دلتنگی، اومدم تا بازم قربون صدقش برم تا قند تو دلم آب بشه .  اومدم خونه رو مرتب کنم تا بازم خانومه خونه بیاد پیشم .  اومدم بگم خانومم بهم گفته دیگه نمیخواد تنهام بزاره .  اومدم بگم خوشحالم چون خانومم گفته که اونم نمیتونه جدایی رو تحمل کنه .  اومدم بگم دیگه, ...ادامه مطلب

  • وای به دلم ....

  • سلام ماهه قشنگم سلام عروس آرزوهام سلام آرزوی محالم یه روز دیگه هم گذشت . دیگه نباید بگم یه روز دیگه ، آخه یه هفته گذشت . یه هفته گذشت و خبری از مهسام نشد ... از اون روز به بعد هر بار با اضطراب و استرس میومدم اینجا و چک میکردم که شاید پیام داده باشی . هر بار تا صفحه باز بشه چشمم ب6 اون گوشه بود و نمیدونستم که پیام دارم یا نه . ذوق داشتم و میگفتم شاید پیام داده باشی . ولی الان دیگه واسم عادی شده و بدون استرس صفحه رو باز میکنم ، چون میدونم که پیامی ندارم ... چون عادت کردم که هیچ علامتی گوشه ی صفحه نبینم ... هر دفعه خودمو گول میزنم میگم حتما نمیتونه و شرایطش بده که نمیتونه حتی یه دونه پیام بده . ولی بعدش به خودم میگم حتی زندانیا هم روزی ده دقیقه هوا خوری دارن ... به خودم میگم ینی اندازه ی حموم ر, ...ادامه مطلب

  • یه روز دیگه ...

  • یه روز دیگه هم مثل بقیه روزا گذشت و خبری ازت نشد ... میدونی این روزا چجور خودمو گول میزنم ؟ میگم حتما واسه اربعین رفته کربلا که جوابمو نمیده و نمیاد ... وگرنه مهسا میدونست که حرف و قول و وعده ی بیخودی نباید به محمدش بده ... چون اگه هنوز یادش باشه، هیچی اینقد اذیتم نمیکرد که وعده ی چیزی رو بهم بدی ولی عمل نکنی ... به خودم میگم حتما نیستش که به قولش عمل نکرد و نیومد پیشم ... آخه بهم گفته بود میخوام برگردم و پیشت باشم ، ولی نیومد ... پس حتما واسه ازبعین رفته زیارت که به حرفش عمل نکرده ... وگرنه مهسای من هیچوقت بیخودی بهم نمیگه که میخوام باشم و نیاد . مگه نه ؟؟؟ آخ که حالم خیلی خرابه مهسا ...... , ...ادامه مطلب

  • اولین شب سفر ...

  • امشب اولین شب از مسافرته ماهه آسمونه قلبمه .  امروز مهسای من رفت مسافرت و نتونستم قبل از رفتنش صداشو بشنوم .  ولی قبلش صداشو شنیدم و با خنده هاش جون گرفتم .  اصلا نمیتونم امشب چیزی بنویسم .  چون حالم ...........  فقط واسه عزیزترینم آرزوی سلامتی میکنم و از خدا واسه همگی سلامتی میخوام و آرزو میکنم که ماهم به سلامتی بیاد و حساااابی بهش خوش بگذره .  ماهه من، دوستت دارم .... ,اولین,سفر ...ادامه مطلب

  • دومین شب ...

  • سلام ماهه قشنگم .  امشب دومین شب سفرته .  دومین شب بیخوابیه محمدت .  دومین شبه بیقراریه کسی که نفس به نفسش دوستت داره .  وااااای هنوز کو تا بشه بیست ...  نفسم میگیره تا این دو برسه به بیست .  فدای قلبه مهربونت بشم من ، دلم واست تنگ شده عزیزه جونم .  دلم طاقت نداره که بیخبر باشم ازت مهسای من .  فدای تو بشم، چجوری بگم دوستت دارم تا باورکنی ؟  دلیله خوشحالیم، دوستت دارم .  دلم واست تنگه عزیزه محمد .  محمدت فدات بشه، زود برگرد .  کاش میشد ...........  دوستت دارم نفسه محمد . ,دومین ...ادامه مطلب

  • سومین شب ...

  • سلااام همنفسم .  سلام ماهه قشنگه من .  سلام عزیزه دلم .  ینی الان کجایی؟  چیکار داری میکنی ؟  دله مهربونت در چه حاله ؟  واااااای مهسا خیلی دلم واست تنگه .  هر چی خودمو به بیخیالی میزنم، بازم نمیشه .  یه لحظه نمیتونم از فکرت بیرون برم .  دلم هواتو کرده .  دلم میخواد غر بزنم سرت .  دلم میخواد ناز کنم واست .  تا تازمو بخری و حالمو خوب کنی .  ولی کجایی که حالمو ببینی و حالمو خوب کنی ماهه قشنگم ؟  دورت بگردم ، خیلی سخته که بتونی درک کنی چی دارم میکشم از دوریت ...  خیلی سخته که درک کنی که نبودنت چه دردیه مهسا ...  نمیتونی بفهمی، چون نمیتونی حس کنی که بودنت چه حاله قشنگی بهم میده .  چون تو خودت رو ن,سومین ...ادامه مطلب

  • شب آرزوها ...

  • امشب شب آرزوهاست .  همه ی آدما یه سال منتظر این شب می مونن تا بتونن آرزوشون رو از خدا بگیرن . ولی ....  ولی آرزوی من امروز خودش با پای خودش رفت . حتی نذاشت که بتونم لااقل آرزوش کنم از خدا و لااقل با امید به داشتنش خودمو آروم کنم ...  بی انصاف همه چیزمو ازم گرفت .  لااقل اینقد معرفت نداشت که امید رو واسم بزاره تا بتونم باهاش دلمو زنده نگه دارم .  مهسا، بودن رو بلد نبودی . حتی کسی رو که نفس به نفسش به یادت بود و شب و روزش رو با تو سر میکرد رو لایق دیدن عکست ندونستی . ولی حتی رفتن رو هم بلد نبودی . میشد خیلی قشنگ تر رفت . جوری که دلی رو که واست جون میداد رو له نکنی و بزاری با امیدت زنده باشه .  ب,آرزوها ...ادامه مطلب

  • چه روز لذت بخشی بود

  • خیلی خسته شدم امروز ولی وقتی به خودم میگفتم مهسا درعوض امروز شب خوبی خواهی داشت  در عوض امشب محمدت خستگیتو به در میکنه درعوض امشبو با محمدت دلی از عزا در میاری وقتی به مهسای دلم نوید محمدشو میدادم آرووووم میشدم  باز لبخند میومد روی لبم خستگیم از تنم بیرون میرفت  با انرژی مضاعف برمیگشتم پیش مهمونا محمدم تو چیکار کردی که اسمتم بهم انرژی میده  محمد اسمت که میاد تو ذهنم  لبخندم باهاش میاد رو لبم  چه روز لذت بخشی بود امروز که اسمت وجودت و حضورت ! باهام بود  با تو همه ی روزام لذت بخشه محمدم  دوستت دارم عزیز مهسا اینو صورتی نوشتم تا بدونی با تمام احساسات دخترونم درگیرتم, ...ادامه مطلب

  • برد و باخت ( اولین شب بیداری)

  • پنج شنبه شب !  شب جمعه ! شبه روزی که اصلا نتونستم پیشت باشم  درعوض قرار بود شب جبرانش کنم  یعنی همون شب جمعه ! یه چیزایی گفتی و یه چیزایی شد که بین خودمون بمونه ... ولی من یه جا ترسیدم  وحشت کردم نخواستم ............. و تو مسابقه گذاشتی ! یه مسابقه جذاب  اینقدر برام جالب بود ، جدیه جدی بودم  حسابی فکرمو درگیر کرد خواستی بخوابم و تو روی تنم یه چیزی بنویسی و من حدس بزنم . بماند که جر زیاد زدم و هی ازت فرصت خواستم دوبار اشتباه گفتم  دفعه سوم  واااای دفعه سوم که خواستی راهنماییم کنی محمد خخ دیوووووووونه  کلشو گفتی نقطه به نقطه!  عااااشقتم ... راهنمایی کردنات تو حلقم  مهسای من، ارزوی قشنگم ، با همه ی وجود دوستت دارم عزیزه محمد . یک هیچ ... اما نوبت من که رسید نوشتم .... محمد هیولا نشو ! اما توی خُل و چل نه گذاشتی نه برداشتی گفتی بابا نان داد!   دیوووووووووونه ... تو خواستی من ببرم !  تو خواستی من همیشه ببرم تو خواستی همیشه باعث بردم بشی   گفتی من میبازم تا تو ببری !     و این اولین شبی بود که تا خود صبح با هم بیدار موندیم با هم حرفیدیم و خوش گذروندیم  اولین و زیبا ترین شب بیداریه من و تو,برد و باخت صادق,برد و باخت چه کوتاهه مرزش,برد و باخت ...ادامه مطلب

  • چقدر خوبه

  •   چـقـدر خـوبـه . . .   یکی باشه ...   یـکـی بـاشـه کـه بغلت کنه ...   سـرتـو بـزاری روی سـیـنـشآرومت کنه ...   حرم نفس هاش تنتو داغ کنه ...   عطر دستاش مـوهـاتـو نوازش کنه ...   چـقـدر خـوبـه . . .    ,چقدر خوبه که تو هستی,چقدر خوبه که هستی,چقدر خوبه تورو دارم ...ادامه مطلب

  • قطع ......... وصل

  • نفسم داره تیکه تیکه میاد  قطع و وصل میشه  عین ...,قطع وصلي,قطع وصله وسكر تلفونه,قطع وصل شدن اینترنت ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها